ای گزیده مر ترا از خلق رب العالمین


آفرین گوید همی بر جان پاکت آفرین

از برای اینکه ماه و آفتابت چاکرند


می طواف آرد شب و روز آسمان گرد زمین

خال تو بس با کمال و فضل تو بس با جمال


روی تو نور مبین و رای تو حبل المتین

نقش نعل مرکب تو قبلهٔ روحانیان


خاکپای چاکرانت توتیای حور عین

مرگ با مهر تو باشد خوشتر از عمر ابد


زهر با یاد تو باشد خوشتر از ماه معین

ای سواری کت سزد گر باشد از برقت براق


بر سرش پروین لگام و مه رکاب و زهره زین

بر تن و جان تو بادا آفرین از کردگار


جبرییل از آسمان بر خلق تو کرد آفرین

از برای اینکه تا آسان کند این دین خویش


آدمی از آدم آرد حور از خلد برین

جبرییل ار نام تو در دل نیاوردی به یاد


نام او در مجمع حضرت کجا بودی امین

این صفات و نعت آن مردست کاندر آسمان


از برای طلعتش می تابد این شمس مبین

نور رخسارت دهد نور قبولش را مدد


سایه زلفت شب هجرانش را باشد کمین

زین سبب مقبول او شد فتنه ای بر شرک کفر


زین سبب مقصود او شد سغبه ای در راه دین

زین قلم زن با قلم گر تو نباشی هم نشان


وین قدم زن با ندم گر تو نباشی هم نشین

ای سنایی گر ز دانایی بجویی مهر او


جز کمالش را مدان و جز جمالش را مبین

اژدهای عشق را خوردن چه باید ای عجب


گاه شرک از کافران و گاه دین از بوالیقین